Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-05-03@06:03:19 GMT

«رندی» به مثابه یک سبک زندگی

تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۶۵۰۴۰۲

رندی در لغت به معنی زیرکی، نیرنگ‌باختن، غداری و حیله‌گری‌است؛ بر این اساس رند، شخصیتی‌است زیرک و حیله‌گر و در یک کلام، دارای صفات منفی و اگر بخواهیم معادلی امروزی برای رند بیابیم مناسب‌ترین و گویاترین معادل، «لُمپن» است و لمپن نامی است بر رند در روزگار ما. تصویری که بیهقی در تاریخ خود، در ذکر بردارکردن حسنک وزیر از رند پیش چشم خواننده می‌آورد چیزی جز تصویر لمپن نمی‌تواند بود: «مشتی رند را سیم (= پول) دادند تا حسنک را سنگ زنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..». در متون ادبی اخلاقی و تربیتی مثل گلستان و بوستان سعدی هم رند و رندی در همین معنا یا دست‌کم نزدیک به همین معنا به‌ کار رفته است. با ورود رندی به حوزه ادبیات غنائی (ادبیات عاشقانه و عارفانه) وضع، دگرگون می‌شود و رند و رندی نه‌فقط معنایی مثبت که معنایی عالی و متعالی می‌یابد؛ بدین‌ترتیب که در شعر عرفانی، رندی از لوازم کمال انسانی محسوب می‌شود و حتی در برخی کاربردها، انسان کامل را به ذهن متبادر می‌کند و متصف به صفاتی می‌شود چون: عاشقی، دُردنوشی، پاکبازی، دریادلی، وارستگی، سرافرازی، وصول به حق و مظهریت ذات مطلق و... . اما چون نوبت به حافظ می‌رسد حکایت، حکایتی دیگر می‌شود و رند و رندی در شعر او، که باید آن را شعر رندانه خواند و هم‌صدا با خود او نغمه سر کرد یا بهتر بگویم فریاد برآورد که «همچو حافظ به‌رغم مدعیان/ شعررندانه‌گفتنم هوس است» معنایی دیگر و حکایتی دیگر می‌یابد و چنان‌که در جای خود گفته‌ام به مکتبی تبدیل می‌شود با نام و عنوان «مکتب رندی!»؛ مکتبی که با نام حافظ تداعی می‌شود و نام حافظ هم این مکتب را و این نام و عنوان را ـ یعنی رندی را ـ تداعی می‌کند و باز همچنان‌که در جای خود (بنگرید به: «مکتب حافظ، مکتب رندی» در مقاله بلند «حافظ» در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی) اگر بخواهم معنایی و اصطلاحی امروزی بجویم که رندی، نه عین آن اما نزدیک بدان باشد و رندی را با آن تفسیرکنم، آن عنوان و آن اصطلاح، همان «روشنفکری»‌است که رندی عنوانی‌است بر روشنفکری در روزگار حافظ و حافظ، خود بی‌گمان روشنفکر و روشنگر روزگار خود و توان گفت که روشنگر و روشنفکر بسیاری از روزگاران تا روزگار ما بوده است و در پی تشخیص بسیاری از دردها، دردمندانه، تذکر می‌داده و توجه‌ها را بدانچه باید، برمی‌انگیخته است. فراموش نمی‌توان کرد که یکی از دردهای خانمان‌سوز آن روزگاران و این روزگاران، خامی‌ها و تعصب‌ها و در پی آن جنگ‌های مذهبی بوده است و خواجه دردمندانه این‌سان از آن سخن گفته:

«جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند»

و این‌سان به راه علاج آن پرداخته:

«آنجا که کار صومعه را جلوه می‌دهند/ ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست

در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست/ هر جا که هست پرتو روی حبیب هست»

و سرانجام اینگونه نتیجه گرفته است که

«یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است/ ‌ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری».

می‌توان چنین نتیجه گرفت که رندی، گذشته از آنکه از لوازم کمال انسانی‌است (در عرفان) و گذشته از آنکه عنوانی‌است بر یک مکتب روشنگرانه و یک جهان‌بینی روشنفکرانه (نزد حافظ)، گونه‌ای راه و رسم زندگی نیز هست که مردم دیار ما از دیرباز تاکنون، به علل مختلف تاریخی و اجتماعی، آن را شیوه مناسب و راه و رسم رهایی‌بخش در زندگی، شناخته و به کار گرفته‌اند. به یاد آوریم که نقطه مقابل رندی را که لازمه آن‌ـ چنان‌که حافظ تصریح کرده است ـ صفا، وفا و یکرنگی است، مردم تعیین کرده‌اند و نام آن را «مردرندی» نهاده‌اند که با منفعت‌جویی و فرصت‌طلبی همراه است و چنین است که رسم و راه درست و نادرست زندگی، زیر عنوان «رندی» و «مردرندی» تعیین شده است. رندی، آیین درست و راست و به‌اصطلاح شیوه صادقانه در زندگی‌است و آنان که این شیوه حافظانه را برگزیده‌اند جز طریق راستی، درستی، صدق و صفا نمی‌پویند و چنان‌که خواجه فرموده است وفا کنند و ملامت کشند و خوش باشند، عیب دیگران بپوشند و خودپرستی نکنند؛

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟/ بخواست جام می ‌و گفت: عیب‌پوشیدن

به می‌پرستی از آن نقش خود زدم برآب/ که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن».

و آیا به‌کارگیری همین چند شیوه، راه زندگی همراه با خوشبختی را نمی‌گشاید؟ آن دورویی‌ها، ناجوانمردی‌ها و کج‌روی‌ها که متأسفانه نزد بعضی از مردم روزگار ما شیوه زندگی شده است، شیوه ناجوانمردان و «مردرندان» است، نه رسم و راه رندان که جز طریق صفا نمی‌پویند. سراسر دیوان خواجه ‌رندان (حافظ)، ستیز با شیوه ناجوانمردان و «مرد رندان» است و تأکید بر این معنا که نفاق و زرق، نبخشد صفای دل، حافظ / طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد

که طریق رندی و عشق، طریق صفا و درستی و راستی و یکرنگی‌است و نفاق و زرق، شیوه ناجوانمردان و «مردرندان» است و شعار رندان چنین است: «من و هم‌صحبتی اهل ریا!؟ دورم باد...». باشد که همه ما طریق مردانه عشق و رندی برگزینیم و دست رد به سینه نفاق و زرق زنیم.

* محقق و استاد زبان و ادبیات فارسی

این مطلب نخستین بار در روزنامه همشهری منتشر شده است.

منبع: تابناک

کلیدواژه: رندی زیرکی نیرنگ لمپن سبک زندگی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۶۵۰۴۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تفال به حافظ جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است..

فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است

گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
به دست باش که خیری به جای خویشتن است

به جانت‌ای بت شیرین دهن که همچون شمع
شبان تیره مرادم فنای خویشتن است

چو رای عشق زدی با تو گفتم‌ای بلبل
مکن که آن گل خندان برای خویشتن است

به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است

مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
که گنج عافیتت در سرای خویشتن است

بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

شرح لغت: گنج عافیت:گنج نگاهداشت و ایمنی از رنج و بلا،تشبیه صریح.

تفسیر عرفانی:‌

۱- اصلاً و ابداً راز این فال را با کسی در میان نگذار و با افرادی که ادعای ثروتمندی و قدرت میکنند، نشست و برخاست نکن.

۲- چرا اینقدر مایلی با کسانیکه ثروت و مقام دارند، رفت و آمد کنی؟ بدان که آن‌ها برای شما سودی غیر از فخر فروشی ندارند.

۳- به کسی علاقه داری و به او وعده‌ای داده‌ای و شما بر قول و قرار خویش پایبند هستی، اما واهمه داری که او وفای به عهد نداشته باشد. می‌توان به راحتی او را امتحان کنی و هدیه‌ای برای او بخری و عکس العمل او را مشاهده کنی. پس از آن نتیجه گیری کن. اگر او مقابله به مثل کرد، وفادار است وگرنه، بیهوده وقت خود را تلف می‌کنی و خود را کشته و مرده او ساخته ای. زیرا عشق باید عملاً از هر دو طرف ابراز گردد.

تعبیر غزل:

به خود کرده گرفتار شده‌ای و اکنون در پی حل این مشکل به هر دری می‌زنی و از هر کسی کمک می‌خواهی، ولی این سعی تو بی فایده است. هیچ کس به جز خودت نمی‌تواند گره این مشکل را باز کند و بخاطر داشته باش که مشکلات کاری و اقتصادی تو نباید در سایر موارد زندگیت تولید اشکال نماید. در مورد عشقی که در سر داری می‌توانی به وفاداری طرف مقابل خود اطمینان داشته باشی.

دیگر خبرها

  • تفال به حافظ جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است..
  • عفاف و حجاب حافظ زندگی انسان‌ها است
  • طرز پخت نان بربری به شیوه افغان ها (فیلم)
  • فرآیند پخت نان لواش به شیوه استانبولی
  • شیوه واکنش به نشانه‌های هشدار دهنده خودکشی
  • سند تحول قضایی به مثابه قانون اساسی و نقشه راه دستگاه قضایی است
  • شیوه متفاوت تدریس آقا معلم پاوه‌ای
  • رفتارهای نادرست در شیوه زندگی تهدیدی جدی برای سلامتی انسان
  • شیوه بیمه خودرو تغییر می‌کند
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (12 اردیبهشت)